۲۳ شهریور ۱۳۹۵

تركه انارش

دوقلوها را برده بودم پارك و خودم روي نيمكتي نشسته بودم، زني چادري و ميانسال آمد كنارم نشست و شكلات فاتحه اي داد و حرف زد، زياد، منهم با كنجكاوي به اطلاعاتي كه از تمامي افراد موجود در پارك مي داد گوش مي كردم. 
ناگهان بين انبوه وراجي هايش گفت: پسرم شهريور پارسال همين موقع  از خونه رفت بيرون، ديگه برنگشت، تصادف كرد، پسر نبود كه تركه انار بود
و با صحبتهايش ادامه داد اما من ديگر چيزي نشنيدم 

هیچ نظری موجود نیست:

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...