برگشتم به تهران عزیز دود الود دوست داشتنی. در یک ماراتون دردناک به دنبال خانه گشتم و سرانجام ان را یافتم. مجتمع زیبا با حیاطی هزار متری که دو درخت سرو ناز شیراز دارد و کرایه ای که دهان مرا سرویس خواهد کرد.
سرما خورده ام عین بزغاله . عطسه می کنم . اب از دماغم می اید سرفه می کنم و تمام بدنم درد می کند و علاوه بر ان احساس می کنم که دوست دارم بمیرم. در نهایت ان سئوال همیشگی از ابتدا تا انتهای تاریخ با من است که چرا به دنیا می اییم و هنگام مریضی اصرار من در یافتن پاسخ ان بیشتر می شود ...یک فیلسوف دماغو
اشتراک در:
پستها (Atom)
اينستاگرام gisoshirazi
مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...
-
خب امروز با صدای خروس همسایه بیدار شدم و شادمان که آفتاب شده بود. بلند شدم و به عنوان صبحانه میوه خوردم . داخل ظرفهای غذای همسایه نبات ری...
-
مرد جوانی در زد گفت اردکشون اومده داخل حیاط ما،داشتم دنبال اردک می گشتم یک پسره را به جای اردکه پیدا کردم که تا منو دید پا گذاشت به فرار ...
-
متنفرم از تمامی داستانها و فیلمنامه های طول تاریخ که با جمله مشابه این شروع می شود: دختری زیبا ... این یک قانون کهن است: قهرمان زن نمی تواند...